خانه بازی
امروز ساعت 12 ظهر باهم رفتیم خانه بازی یکم گذاشتمت تو کلبه توپ ها اما ی جا وایساده بودی و تکون نمیخوردی ولی بازم خوب بود چون تو پارک حتی حاظر نمیشدی بری وسط توپ ها و این از نظر من ی پیشرفت کوچولو بود ولی خب نسبت به همه ی توپ ها احساس مالکیت میکردی و اجازه نمیدادی بقیه بچه ها باهاشون بازی کنن مربی ها هم دیدن تو خیلی کوچولو هستی همه بچه ها رو از میدون توپ بیرون بردن تا تو راحت بازی کنی. اما چون بدموقع رفته بودیم و داشتن اونجاها رو تمییز میکردن نتونستیم زیاد اونجا بازی کنیم و اومدیم ی قسمت دیگه اونجا ی ماشین پلیس بود که بچه ها سرش دعوا میکردن تو هم رفتی و ماشین رو ازشون گرفتی و شروع کردی به بازی کردن اوناهم خیلی بچه های خوبی بودن و چیزی نگفتن و...
نویسنده :
مامان راضیه
14:43