سلناسلنا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه سن داره

سلنا ،نفس مامان و بابا

سلنا رفت واکسن بزنه اما نشد که بشه

1392/8/14 12:25
نویسنده : مامان راضیه
252 بازدید
اشتراک گذاری

یه دونه مامان تو تا این لحظه 2 ماه و 4 روز و 20 ساعت و31 دقیقه و 30 ثانیه سن داری

دختر خوشکلم امروز باید میبردمت بهداشت شیخ تا واکسن دوماهگی تو بزنی در اصل چهارشنبه هفته پیش باید میبردمت اما چون مامان جون اون روز میخواست بره عروسی حاضر نشد باهامون بیاد بهداشت میگفت با عمو سعید بریم عصرشم  من تو خونه تنها بودم ترسیدم تبت بره بالا، خودم دست تنها چیکارت میکردمهیپنوتیزم این بود که تصمیم گرفتم اون روز نبرمت ، پنج شنبه هم عید غدیر بود و بهداشت تعطیل بود .

خلاصه امروز شنبه 92/8/4 ساعت 9 از خواب بیدار شدم لباس پوشیدم نیم ساعت قبل از رفتن باید بهت قطره استامنیوفن میدادم تا موقع زدن واکسن تب نکنی ساعت 9:45 بهت قطره دادم و چون مامان جون چهارشنبه حاضر نشد باهام بیاد بهداشت منم تصمیم گرفتم امروز خودم تنهایی ببرمت هرچی زنگ زدم تاکسی تلفنی بوق ازاد میکشید اما کسی گوشی رو بر نمیداشت با هم رفتیم طبقه پایین مامان جون که دید ما داریم میریم گفت صبر کنید تا ناهار درست کنم بعد با هم بریم اما من عجله داشتم چون ساعت 10:10 بود میخواستم تا اثر قطره تو بدنت هست زودتر واکسنتو بزنی گفتم من همین الان میخوام برم.خلاصه مامان جون هم با ما اومد ساعت10:30 بود رسیدیم بهداشت یه عالمه دانشجو هم اومده بودن برایه کار اموزی قد و وزنتو اندازه گیری کردن وزنت 5 کیلو 500 گرم و قدت 58 سانتی متر بود بعدش اومدن واکسنتو بزنن اما مامان جون گفت که تو سرما خوردی بینیت میگیره سینت خس خس میکنه و..... هرچی من گفتم تو سالمی و چیزیت نیست به گوشش نرفت در اصل چند روز پیش بینیت میگرفت اما الان 2-3 روزه که هیچ مشکلی نداری خلاصه مامان جون  همش حرفایه خودشو تکرار میکرد کارکنان بهداشت گفتن اگه سرما خوردگیش تازه نیست و تب هم نداشته مشکلی پیش نمیاد میتونی واکسن بزنی اما مامان جون همش اصرار داشت که بگه تو مریضی و بدنت عفونت داره و  یه کاری کرد که اون بیچاره ها هم ترسیدن گفتن اول ببرین دکتر وقتی مطمئن شدین سالمه اونوقت بیارینش خلاصه به لطف بی کران مامان جون امروز واکسن نزدی و برگشتیم خونه  خیال باطل الانم ساعت 1 بعداز ظهره  و ساعت 5 برات نوبت دکتر گرفتیم ببینم سرما خوردگی داری یا نه اگه مشکلی نداشته باشی فردا میبرمت واکسن بزنیخنثی

 عزیز دلم واکسن زدنت برام شده یه کابوس هر کس تو نینی سایت واکسن زده خیلی بد تعریفشو میکنن میگن نینی خیلی اذیت میشه اومیدوارم زودتر واکسنتو بزنی و  هیچ مشکلی نداشته باشی و من از این کابوس نجات پیدا کنماوه

عصر ساعت 5 رفتیم مطب دکتر نادر شیبانی چون هنوز دکتر نیومده بود تو حیاط منتظر اومدن دکتر شدیم 25 نفر جلوتر از ما نوبت گرفته بودن من تو رو با کریر برده بودم اما اونجا خیلی اذیتم کردی اخر سر هم مجبور شدم تو حیاط مطب بهت شیر بدم ساعت نزدیک به 6 بود که دکتر اومد مامان جون که با دکتر اشنایی داشت باهاش صحبت کرد و قرار شد ما رو زودتر ویزیت کنه 15 دقیقه بعدش رفتیم تو مطبش و تو رو معاینه کرد و گفت که سالمی و هیچ مشکلی نداری فقط تو دفترچت یه قطره استامنیوفن برایه واکسن فردات نوشت +یه قطره بینی سدیم کلراید

اینم عکس اولین نسخه پزشکیت انشاالله هیچوقت مریض نشی عزیزم

سلنا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان یکتا و تینا
6 آبان 92 12:44
عزیزم سلام خوبی سلنا جون چه طوره الهی فداش بشم راستی اپم بیا

مرسی سلنا روز به روز بزرگتر و بازیگوشتر میشه -خوشحال شدم بهمون سر زدین-چشم حتما میایم