کارهایی که تو 1 ماه گذشته یاد گرفتی

عروسک مامان تو 1 ماه گذشته : اولش یاد گرفتی که غلت بزنی و تا میذاشتمت زمین فورا غلت میزدی ولی از روزی که روروئک شناس شدی واز طرفی هم یاد گرفتی بشینی دیگه تمایلی نداری که رو کمر بخوابونمت و همش در طول روز یا تو روروئک در حال راه رفتنی یا هم نشستی داری با اسباب بازیهات بازی میکنی و یه جورایی داری غلت زدن رو فراموش میکنی و من دیگه امید ندارم برایه 4 دست و پا رفتن تمرین کنی البته گاهی تو رو روشکم میخوابونم اما تو همش گریه میکنی که زودتر بلندت کنم

دیگه راحت میتونی بشینی و نیازی به تکیه گاه نداری وجلوی تلوزیون میشینی با وسایلت بازی میکنی و یکی یکی برشون میداری میکنی تو دهنت یکم مزه مزه میکنی و میندازی زمین و یکی دیگه رو برمیداری میکنی تو دهنت در این حالت چنان غرق در کار خودت هستی که به اطرافیانت اصلا توجهی نمیکنی نمیدونی چقدر خوردنی میشی و من هرچی نگات میکنم سیر نمیشم دلم میخواد بیام محکم بغلت کنم و تا میتونم ببوسمت

شدیدا به من وابسته شدی و تا 1 متر ازت دور میشم فورا پشت سرم گریه میکنی اگه سرحال باشی میشه گولت زد و ازت یکم دور شد البته ظرف مدت کمتر از 30 ثانیه باید برگردم سر جام ولی اگه خوابت بیاد به هیچ صراطی مستقیم نمیشی یا کلا باید بی خیال کارم بشم یا اینکه 2 تایی باهم بریم انجامش بدیم حتی وقتی من تو اشپزخونه هستم و تو تو روروئک هستی یه چرخی تو اشپزخونه میزنی و در نهایت میای پیش من

دیگه اینکه تا دوربین یا موبایل میبینی که به سمتت گرفته شده فورا میدونی که میخوایم ازت عکس بگیریم و شروع میکنی به خندیدن امشب هم عمو سعید کلی سر به سرت گذاشت تو خوابت میومد و گریه میکردی عمو هم فورا موبایل و میگرفت سمتت تو هم گریه رو متوقف میکردی و شروع میکردی به خندیدن

عاشق حموم کردنی اگه ساعت ها تو حموم نگهت دارم اصلا خسته نمیشی ولی وای به روزی که بخوای لباس عوض کنی ،اصلا از لباس عوض کردن نفرت داری شدید ، خیلی سعی میکنم اروم لباساتو در بیارم که اذیت نشی اما تو در نهایت این شکلی میشیانگار یه جورایی میترسی

وقتی که خوابت میاد از ته ته ته دل گریه میکنی اما خب زود هم میخوابی و مثل قبلا برایه خوابوندنت پروژه نداریم راحت شیر میخوری و میخوابی

دیگه اینکه دختر خیلی شیرین و ناز و خوش خنده ای هستی و مامان بابا عاشقتن