سلناسلنا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

سلنا ،نفس مامان و بابا

واکسن 18ماهگی

1393/12/13 16:51
نویسنده : مامان راضیه
4,915 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز رفتیم بهداشت وزنت 10کیلو گرم بود که عالی نبود ولی زیاد بد و نگران کننده هم نیست قدت دقیق یادم نیست ولی فکر کنم 84سانتی متر بودی دور سرت هم خوب بود تو این مدت اندازه گیری همش داشتی گریه میکردی بعدش بهت قطره فلج اطفال دادن و سریع ی واکسن به دست راستت زدن و یکی هم به پای چپت موقع تزریق واکسن علاوه بر اینکه شدیدا گریه میکردی بدنت هم میلرزید و منو و بابایی که محکم گرفته بودیمت تکون نخوری کلی دلمون برات کباب شد خلاصه در چند ساعت اولیه مشکلی نداشتی و حتی مثل هر روز با هر اهنگی کلی رقص میکردی و خوش بودی ولی بعد از ظهر که از خواب بیدار شدی پاهات درد میکرد و جرات نداشتی تکونش بدی منم سریع بهت قطره دادم و بعدش یکم دردت ارومتر شد و لنگ لنگان راه میرفتی اخر شب یکم درجه تبت زیاد شد که برات سطل اب اوردم و کلی اب بازی کردی و کلی بهت خوش گذشت امروز صبح که بیدار شدی باز یکم میترسیدی راه بری و منم از موقعیت استفاده کردم و شروع به خونه تکونی کردم ولی دیگه اخراش تحمل نکردی و اومدی شیطنت کردی و کارامون نیمه تموم موند

از ادامه اموزش توالت رفتن بگم که ی مدت بود خودت خبرم میکردی که جیش داری سریع میرفتیم دستشویی و خیلی خوب بود ولی ی ماموریت کاری 4روزه برای بابایی پیش اومد و ماهم باهاش رفتیم شیراز و تو این مدت همش پوشک بودی و هرچی بهت یاد داده بودم فراموش کردی و دیگه اگه من یادم بره ببرمت دستشویی تو هم دیگه خبر نمیدی ولی وقتی میریم دستشویی مثل سابق اذیت نمیکنی و سریع جیش میکنی ولی پروژه جدا خوابوندنت با شکست مواجه شد و برگشتیم سر پله اولمون.

دیگه اینکه دندونای نیش سمت راستت از بالا و پایین و همچنین دندون نیش سمت چپ از پایین همزمان در حال جوانه زدن هستن و ی مدت غذا خوردنت بد شده و اذیت میکنی

هفته پیش ی عروسک کاسکه دار برات خریدم که خیلی قشنگ باهاش بازی میکنی و میزاریش تو کاسکه و دور خونه هلش میدی بهش غذا میدی اولش فکر میکردی باید حتما غذا بزاری دهنش روز اول ی گردو کردی تو دهنش اما بعدا دیدی من الکی بهش غذا میدم تو هم دیگه یادگرفتی الکی بهش غذا میدی و با دهنت صدا در میاری یعنی داره غذا میخوره دیگه باهاش میرقصی میخوابونیش براش لالایی میگی و.....ولی خب هنوز علاقه خاصی به توپ داری و هیچ چیزی نمیتونه جای توپ رو بگیره و همچنان کلکسیون توپ هات داره بزرگ و بزرگتر میشه

رقص خیلی زیبایی داری و هر روز ی حرکت جدید بهش اضافه میکنی و کلی قر کمر انجام میدی با کوچکترین اهنگ هم شروع به رقصیدن میکنی و همزمان با رقص گاهی دست هم میزنی هرکس رقص و عشوت رو دیده عاشقت شده عزیزم

چند تا حلقه داری که هفته پیش به طور اتفاقی خودت یاد گرفتی درست بچینی رو هم با تشویق ما این کارو اینقدر تکرار کردی که دیگه الان فورا حلقه ها رو بهم میریزی و سریع با همون نظم میچینی روی هم روش کارت هم خیلی جالب بود اولش حلقه ها رو یکی یکی مینداختی دور حلقه اگه پایین میرفت میدونستی که درسته ولی اگه گیر میکرد و پایین نمیرفت میفهمیدی که حلقه اشتباه انداختی و اینقدر این کارو تکرار میکردی تا حلقه درست رو پیدا کنی.

گفته بودم برات سی دی اموزشی گذاشتم ی مدت پیش از بین اهنگ های انگلیسی کلمه happy رو خودت یاد گرفتی و کاملا درست و واضح تکرار میکنی افرین به دختر باهوشم.این سومین کلمه انگلیسیه که یاد گرفتی کلمات baby....dogرو قبلا بهت یاد دادم 

وقتی برات کتاب میخونم اسباب بازی هایی که مشابه تصاویر داخل کتاب هستن نشونت میدم و میگم ببین تو هم از اینا داری تو هم یاد گرفتی هروقت خودت کتاب میخونی به تصاویر نگاه میکنی و میری اسباب بازی مشابه رو میاری میزاری کنار کتابت و ذوق میکنی.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)