بدون عنوان
سلام سلام صد تا سلام من بعد یه غیبت کبری اومدم تا از کارای جدید سلنا بگم
مهمترین اتفاقی که تو چند روز گذشته افتاد این بود که در تاریخ 1393/1/26 سلنا بالاخره موفق شد که سینه خیز به سمت جلو بیاد تقریبا 2 ماهی بود که دنده عقب میرفت ولی در حالت نشسته راحت خودشو جلو میکشید و این بود که کلا از 4 دست و پا رفتن سلنا قطع امید کرده بودم اما در کمال ناباوری در تاریخ مذکور سلنا تونست خودشو به یه سیب برسونه و خودشم کلی کیف میکرد ناگفته نمونه که اون شب ارمیتا داشت به سلنا طرز 4 دست و پا رفتن رو نشون میداد و سلنا هم بالاخره یاد گرفت افرین به هر دوشون
در تاریخ 93/2/2 سلنا رو بردیم بهداشت و خوشبختانه طلسم وزن نگرفتن شکسته شد و سلنا خانوم 200 گرم وزن اضافه کرده بود و یکم از نگرانی ما نسبت به وزن نگرفتنش کمتر شد و الان وزنش به 7950 کیلو گرم رسیده و امیدواریم روند وزن گیریش به حالت اول برگرده
الان سلنا علاوه بر اینکه میتونه به سمت جلو حرکت کنه راحت از حالت خوابیده بلند میشه میشینه و دست میزنه خیلی از گردش و بیرون رفتن خوشش میاد کم کم داره دستشو میگیره به وسایل مختلف و سعی میکنه بلند بشه که تا حالا تونسته به حالت نیم خیز بشه اما دوباره برمیگرده و میشینه
انگار یکم از درجه حساسیتش کمتر شده البته من هنوز لبنیات مصرف نمیکنم اما کم و بیش هفته ای یکی دو تا تخم مرغ میخورم درتاریخ 93/1/8برایه سلنا شیر خشک مخصوص کودکان حساس گرفتم اما چون طعمش تلخ بودسلنا نخوردش هر از گاهی1 قاشق از شیر خشک رو تو فرنی با یکم شکر بهش میدادم که البته خیلی دوستش نداشت و الان فقط شیر مادر و سوپ میخوره. نوش جونت باشه عزیز دلم
ودر پایان اینو بگم که من در سال 1393 روز مادر رو برایه اولین بار با عنوان یه مادر جشن گرفتم و همه هم زنگ زدن و این روز رو بهم تبریک گفتن هنوز روز پدر نرسیده اما از همین الان روز پدر رو به بابایی تبریک میگم خخخخ روزمون مبارک